![]() |
|
سنّت که جمع آن «سنن» است، در لغت به معنای راه، روش، طریقه، قانون، سرشت، آیین، رسم، شریعت و نهاد آمده است.1 این کلمه، از ریشه «سَنَّ» به معنای تیز کردن،صیقل دادن، راندن و راه بردن یک چیز در مسیر مشخص است.2
واژه سنّت، معانی و کاربردهای اصطلاحی گوناگون دارد که در همه موارد با معنای لغوی آن مرتبط است. مهمترین معانی اصطلاحی آن عبارتند از:
1. سنّت به معنای قوانین کلی و تغییرناپذیر
سنت به این معنا، شامل قوانین کلی و تخلفناپذیر است که تبیین روابط پدیدهها در نظام آفرینش و شرح و تبیین قانونمندی هستی و همچنین چگونگی عملکرد آن قوانین در جهان هستی را به عهده دارد. بنابراین، سنت در این معنا، شامل قوانین علّی و معلولی حاکم بر نظام عالم و آدم و پدیدهها، مانند قوانین حاکم بر جامعه، تاریخ و تحولات آنهاست. برهمین اساس، از دیدگاه قرآن، سنّت خدا در راستای محو و نابودی شرک و استکبار و وراثت مؤمنان بر جهان در حرکت است. و یا سنّت «امداد» که «کلیترین سنّتی است که خدای متعال در پی اعمال انسانها اعمال میکند؛ بدین معنی که خدای متعال هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادّی و این جهانی باشند و در راه باطل و شرّ گام گذارند، یاری و کمک میکند و هم کسانی را که جویا و خواستار آخرت و کمالات معنوی و آخرتی باشند و در طریق حقّ و خیر نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم میسازد.»3
تفاوت سنّت امداد با سنّت امتحان در این است که سنّت امداد، مسبوق به رفتار آدمیان است؛ یعنی انسان درپی اعمال خود سنّت امداد را در مییابد، درحالیکه سنّت امتحان مسبوق به افعال انسان نیست و انسانها چه بخواهند و یا نخواهند آزمایش خواهند شد. سنّت امداد که بر اساس آن، خداوند نعمتهای خود را در اختیار همگان قرار میدهد، در واقع بیانگر مقام رحمانیت خداست؛ زیرا خداوند بر اساس مقام رحمانیّت خویش، نیکان و بدان را از فیض عمومی خود بی بهره نمیگذارد. قرآن کریم میفرماید:
كُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا (اسراء: 20)
و ما هر دو گروه را به لطف پروردگارت کمک خواهیم کرد و بخشش پروردگار تو منع شده نیست.
2-سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان
سنّت و آداب و رسوم گذشتگان را میتوان به سنّت حسنه و سنّت سیئه و یا سنّت مقبول و سنّت مردود تقسیمبندی کرد. سنّت حسنه و مقبول، مجموعه آداب و رسومی است که انسانها در جوامع مختلف پدید آوردهاند و دین اسلام آنها را پذیرفته است. آداب و رسومی که به داد و ستد، ازدواج، روابط خویشاوندان و... مربوط میشوند، از این گونهاند که بیشتر آنها را شریعت اسلامی تأیید کرده است. در مقابل، آداب و رسوم بد و مردود که مخالف شریعت اسلامی، قرآن و سخنان معصومان هستند و گذشتگان آنها را وضع کردهاند و ممکن است در آینده نیز وضع گردند، مورد تأیید اسلام نیستند. اسلام انسان را به ایجاد سنّت نیک و آداب و رسوم صحیح مانند پل سازی، ساخت بیمارستان، ایجاد مراکز تعلیم و تربیت، دادن وامهای قرضالحسنه، سرکشی به بیماران و عیادت از آنها، شرکت در تشییع جنازه، تشویق کودکان و نوجوانان به فعالیتهای سازنده و... ترغیب کرده و ثواب زیادی برای وضع کنندگان و عمل کنندگان به آنها در نظر گرفته است. از سوی دیگر، آداب و شیوههای نادرستی که در طول سالها، موجب انحراف و گمراهی مردم شده، مانند ایجاد مراکز عیش و نوش، قماربازی، شراب خواری، اختلاط محرم و نامحرم، مراسم مختلف، کاستن از زشتی گناه و معصیت و... را ناپسند شمرده و به ایجادکنندگان و پیروان آن سنّتها وعده عذاب داده است.
سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان، امروزه بیشتر در مقابل «مدرنیته» به کار میرود و به همه عناصر تفکر و عمل اقوام و ملّتهای گذشته گفته میشود.به عبارت دیگر، سنّت به این معنا مجموعه آداب و هنجارهایی است که پیشینیان به آن عمل کردهاند، ولی با گذشت سالها و قرنها کهنه شدهاند. ممکن است بعضی از این آداب و رسوم ارزشمند نباشند و به اصطلاح سنّت سیّئه و مردود به شمار آیند، ولی برخی بدون وارد دانستن کوچکترین نقد و ایرادی، به آنها پای بند هستند.
قرآن کریم این نوع سنّت را به بدی یاد کرده است و خاطر نشان میکند که هرگاه مشرکان از پاسخ به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله ناکام میماندند، به رسم اجداد خود تمسک میجستند و میگفتند: ما گذشتگان و اجدادمان را چنین یافتیم، بنابراین ما هم همان گونه عمل میکنیم.4
در این نوع سنّت، زمینه ظهور ناسیونالیسمهای قومی، تباری، ملی و حتی زبانی فراهم میشود. اسلام با شکستن حد و مرزهای کاذب، هر نوع آداب و رسوم گذشتگان را، خوب یا بد تلقی نمیکند، بلکه با دعوت انسان به اندیشه و تعقّل، بین سنّت مقبول و مردود تفکیک قائل شده و سنّت مقبول و حسنه را برای همیشه دارای ارزش و اعتبار میداند. اسلام آداب و رسوم گذشتگان را که با سرشت و فطرت پاک انسانی و با احکام الهی منطبق باشد، محترم و ارزشمند و در غیر این صورت، آن را فاقد ارزش الهی و معنوی میداند. در حدیثی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمده است:
مَنْ سَنَّ سُنّةً حَسَنةً کان له أجرُها وَ أجْرُ مَنْ عَمِل بها مِنْ غَیر أنْ یَنْقُصَ مِنْ اجره شیءٌ، و مَنْ سنَّ سنةً سیئةً کان له وِزْرُها و وزرُ مَنْ عَمِلَ بها.5
هر کسی که رسم نیکی را در جامعه مرسوم سازد، خداوند دو پاداش به او میدهد:یکی پاداش کار نیک خود و دیگری به اندازه پاداش هر اشخاصی که به آن رسم نیک عمل کنند. و هر کسی که رسم بدی را رواج دهد، افزون بر گناه خودش، گناه تمام کسانی را که به آن رسم عمل کنند، بر عهده خواهد داشت.
چنانکه بیان شد، امروزه سنّت به این معنا را بهطور معمول، در مقابل مدرنیته قرار میدهند. واژه «مدرن» از ریشه لاتینی «Modo» به معنای «به روز بودن»، «جدید» و «نو» گرفته شده است. این مفهوم بیانگر تمایز پدیدههای نو و جدید نسبت به پدیدههای کهنه و قدیمی است. گاهی این واژه به عنوان نماد اندیشهها و شیوههای نوینی به کار میرود که جایگزین اندیشهها و شیوههای قدیمی و سنّتی در زندگی فردی و اجتماعی شدهاند و همچنین در حوزه پژوهشهای انسانی و زیباییشناسی و قرائتهای دینی کاربرد دارد. عمدهترین ویژگی مدرنیته، نقد و حتّی نفی گذشتگان است و در این نقد و نفی، سنّتهای حسنه و مقبول نیز مورد تاخت و تاز قرار میگیرند و در عرصههای نظری و عملی، اندیشهها و رفتارهای گذشتگان مردود اعلام میشود. روشن است که این نگرش، نگرشی افراطی است؛ زیرا مفهوم مدرن و مدرنیته، نفی همه آداب و رسوم و آموزههای گذشتگان و پشت پا زدن به همه آنها نیست.
3-سنّت در اصطلاح علم اصول و حقوق اسلامی
سنّت در این معنا، شامل سخنان و نحوه زندگی و سلوک فردی و اجتماعی و سکوت معصومین است که با بررسی و تحلیل آنها، احکام دین کشف میشود.
آنچه در بحث از سنّت الهی امتحان مقصود ماست، معنای اول از سنّت است؛ یعنی یک سلسله قوانین و نوامیسی که خداوند متعال بر جهان هستی حاکم کرده است که سه ویژگی اساسی دارند:
الف) کلی، عمومی و جهان شمولاند؛
ب) ناظر به نظام تکوین و تشریعاند؛
ج) تغییر ناپذیرند.
وجود این اصول و قوانین در اداره عالم و آدم که هر کدام در موارد معینی نقش خاص خود را ایفا میکنند، بیانگر اراده تکوینی و تشریعی خداست. بنابراین، در تعریف «سنّت الهی» میتوان گفت:
ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد، یا روشهایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه آنها تدبیر و اداره میکند.6
یکی از این ضوابط و قوانین کلی، سنّت «ابتلا» و «امتحان» است؛ زیرا اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که انسان به هدف آفرینش خود، یعنی تقرب به خدا و بندگی او نایل شود. برای رسیدن به این هدف، او را مختار و آزاد آفریده تا با افعال و اعمال اختیاری خود، به کمال رسد. بنابراین، برای رسیدن انسان به این هدف بزرگ، وسایل و ابزار آن را نیز فراهم کرده است. یکی از اصلیترین وسایل، آزمایش انسان با سختیها و ناملایمات، راحتیها و خوشیها و... است. آدمی برای رسیدن به کمال خود، باید از مسیرهای گوناگون عبور کند و آزمایشهای زیادی را پشت سرگذارد تا ایمان واقعی و ادعایی او، هم برخود و هم بر دیگران آشکار شود. فردی از امام رضا علیهالسلامدرباره امتحان الهی پرسید و تفسیر آیه «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا باللّه و هم لایفتنون» را خواست. امام در پاسخ فرمود:
یُفْتَنُونَ کما یُفْتَنُ الذَّهَبُ، یُخْلَصُونَ كَما یُخْلَصُ الذَّهَبُ.7
انسانها همانند طلا آزموده میشوند و چنانچه طلا را از دیگر فلزات مخلوط جدا میسازند، انسانها نیز به وسیله امتحان و آزمایش پاک و پیراسته میشوند.
انواع سنّتهای الهی
سنّتهای الهی، به اقسام مختلفی تقسیم بندی میشوند؛ در یک تقسیم بندی میتوان آن را به «سنّتهای آخرتی» و «سنّتهای این جهانی» تقسیم کرد.
سنّتهای آخرتی درباره زندگی آن جهانی و ابدی انسانها و پاداش و کیفر آخرتی اعمالشان است و سنّتهای این جهانی به زندگی این جهانی آدمیان مربوط است. سنّتهای این جهانی به نوبه خود به دو قسم تقسیم پذیرند. یکی سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص دارند و دیگر، سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص ندارد، یعنی یا اختصاص به رفتارهای اجتماعی دارند و یا رفتارهای فردی و اجتماعی، هر دو، را در بر میگیرند.8
در یک تقسیم بندی دیگر، سنّتهای الهی به «سنّت تکوینی» و «سنّت تشریعی» تقسیم میشوند؛ منظور از سنّت تکوینی خدا، قوانین ثابت و کلی است که در دل کائنات و ذرات هستی جریان دارد. یکی از بارزترین نمونههای سنّت تکوینی، سنّت هدایت عمومی موجودات است که آیه زیر به آن تصریح دارد:
رَبُّنَا الَّذی أَعْطی كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی (طه: 50)
پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس آن را هدایت کرد.
البته این سنّت، معنای گستردهتری نیز دارد و افزون بر سنّت هدایت تکوینی، شامل هدایت مردم توسط انبیا نیز میشود.
در این نوع سنّت تکوینی، یعنی سنّت هدایت و راهیابی که در دل هر موجودی هست، خداوند هر موجودی را به کمال شایسته خویش میرساند و از درون، آن را شکوفا میکند. دانه گندمی که در دل خاک قرار میگیرد، به برکت هدایت تکوینی، مسیر رشد و شکوفایی را طی میکند و به خوشه و سنبل تبدیل میشود. این نوع از هدایت، لازمه رحمت گسترده پروردگار است که شامل همه موجودات اوست. همچنین قوانین علّی و معلّولی حاکم بر جهان که هم در حیطهجان موجودات و هم در بیرون از جان آنها یعنی در شئون ظاهری آنها جریان دارد، نمونه دیگری از سنّت تکوینی است. «طغیان به هنگام رفاه و آسایش» از سنتهایی است که در شئون ظاهری بشر جریان دارد، یعنی احساس بینیازی در اثر داشتن مال و ثروت فراوان، موجب سرپیچی از حدود الهی میشود. خداوند در قرآن میفرماید:
كَلاّ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی (علق: 6 و 7)
انسان طغیان میکند، وقتی که خود را بینیاز ببیند.
قوانین دیگری نیز وضع شده است که آنها را هدایت تشریعی مینامند. این نوع هدایت، ناظر به زندگی ظاهری، فردی و اجتماعی است که انتظام امور انسان بدون آنها ممکن نیست. قوانین حاکم بر روند اجتماعی ـ سیاسی اقوام و ملتها از اینگونهاند. برای نمونه، سنّت تشریعی خداوند بر این جاری است که سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیکند، مگر اینکه خودشان براساس میل و اراده و اختیار خود، آن را تغییر دهند. خداوند در قرآن میفرماید:
إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11)
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان دست به تغییر زنند.
همچنین سنّت الهی بر این جاری است که رفاه اجتماعی در پرتو تقوا و خدا ترسی به دست میآید:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَكْسِبُونَ (اعراف: 96)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها حق را تکذیب کردند،ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
مجموعه قوانین و قواعد تکوینی و تشریعی، به نام «دین» بر بشر عرضه شده است.سعادت انسان در گرو مطابقت اندیشهها، اخلاق و اعمال او با دین است و چون بین اندیشه، اخلاق و اعمال انسان با بدبختی و یا خوشبختی او رابطه حقیقی و علّی و معلولی وجود دارد و نه رابطه اعتباری، بنابراین از یک سو سنّت تکوینی خدا بر این است که همه انسانها با امتحان به کمال و مقام قرب الهی برسند و از سوی دیگر، در عالم تشریع و قانونگذاری، وسایل و چگونگی امتحان و عملکرد آن نیز مشخص شده است.
از میان همه انواع موجودات، بشر موجودی است که به کمال نمیرسد، مگر با یک سلسله افعال اختیاری و ارادی که آن نیز سر نمیزند، مگر از باورهایی نظری و عملی. درنتیجه، این نوع باید تحت قوانین زندگی کند، حال چه قوانین حق و چه باطل، چه خوب و چه بد. پس خدایی هم که عالم تکوین را راه انداخته، باید برای او از طرفی یک سلسله اوامر و نواهی که جامع آن را شریعت مینامیم، تشریع کند و از سوی دیگر، حوادث اجتماعی و فردی پدید بیاورد تا انسان در برخورد با این دو، آنچه را در قوه و استعداد دارد فعلیت دهد و در آخر یا سعادتمند شود و یا شقی و بدبخت گردد و آن چه در باطن و کمون وجودش هست، به ظهور برسد. اینجاست که نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن هم بر این حوادث منطبق میشود و هم بر این تشریع.9
سنّتهای الهی و سنّتهای بشری
انسانها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع میکنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده میشود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آنهاست. همچنین قوانین بین المللی که در سطح گستردهای، بهوسیله کشورها و سازمانهای جهانی وضع میشود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن همجواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و... ولی این سنن با سنّتهای الهی از دو نظر فرق دارند:
الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آنها؛
ب) در غایت و هدف.
سنّتهای الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونهای که آیه شریفه «و لن تجد لسنةِ اللّه تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنتهایی که به دست انسان ایجاد میشوند، ثبات و دوام کمتری به چشم میخورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بیثباتی در قوانین بشری را میتوان چنین برشمرد:
الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسانها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسانها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بیعیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتبهای بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار دادهاند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند.از اینرو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، همنوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی میکند و مهمتر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخشهای یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آنها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم میزنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... پاسخگوی همه جنبههای مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین میزنند. نمونه آشکار این قوانین را میتوان در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جستوجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروریترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.
ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژهای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم میکند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که بهوسیله خداوند وضع میشود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزشهای برتر انسانی و الهی است. ازاینرو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را میداند و از سوی دیگر، بینیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمیرسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون میکند. علامه طباطبایی میفرماید:
فرق جوهری و اساسی بین سنّتهای اسلامی و دیگر سنّتها در غایت و غرض از آن سنّتهاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّتهای دیگر، برآورده کردن امیال و خواستههای خودشان است.10
رابطه سنّتهای الهی با اعمال انسان
برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاینرو، این حقیقت و قانون که «انسان در گرو اندیشهها و اعمال خویش است»11، سنّت و قانون تخلفناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعهای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت «استدراج» خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیکتر میشود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمانهای الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمیدارند. خداوند متعال میفرماید:
كَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی. (مجادله: 21)
خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره میشویم.
بدینترتیب، کوچکترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بیپاسخ نیست و تلاشهای انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنتهای الهی قرار میگیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل میدهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاینرو، آدمی نه تنها با اندیشهها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعههای یاد شده تشکیل میدهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل میسازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشهها و اعمال زشت، آثار و پیآمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشهها و عملکردهای شایسته نیز پیآمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاینرو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهرهمندی از مقام دنیایی و یا بی بهرهبودن از آن، سلامتی و بیماری و... سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور میشود و اعمال خود را مجسم خواهد دید.
برخی از سنتها و قوانین الهی
سنّت امداد
كُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ (اسراء: 20)
هر یک از دو گروه (آخرت طلب و دنیا طلب) را یاری میکنیم.
سنّت استدراج
وَ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ(اعراف: 182)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
سنّت هدایت
رَبُّنَا الَّذی أَعْطی كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی. (طه: 50)
پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.
سنّت پیروزی رهبران الهی
كَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی (مجادله: 21)
خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز شویم.
سنّت تغییر سرنوشت به خاطر تغییر روش
إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
سنّت نابودی باطل
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ (انبیاء: 18)
بلکه ما حق را بر سر باطل میکوبیم تا آن را هلاک سازد و این گونه، باطل نابود میشود.
سنّت رحمت
كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (انعام: 54)
پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده است.
سنّت نزول برکات بر جامعه در نتیجه تقوا
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ (اعراف: 96)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان آوردند و تقوا پیشه میکردند، برکاتی از آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم.
سنّت سختی در زندگی در صورت فراموشی خداوند
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْكًا (طه: 124)
هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.
سنّت وراثت اهل حق بر زمین
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ (انبیاء: 105)
در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند بود.
__________________________
پینوشت :
1. على اکبر دهخدا؛ لغت نامه، ج 8، ص 12146.
2. المنجد، ماده سَنَّ.
3. محمد تقى مصباح یزدى، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1367، ص 435.
4. زخرف: 22.
5. راغب اصفهانى؛ مفردات، ماده وزر.
6. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 425.
7. محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، کتاب الحجة، نشر دارالکتب الاسلامیه، ص 370، ح 4.
8. همان، ص 426.
9. المیزان، ترجمه: موسوى همدانى، ج 4، ص 48.
10. المیزان، انتشارات الاعلمى، ج 4، ص 239.
11. مدثر: 38: «کل نفس بما کسبت رهنیة».
منبع : کتاب "سنت امتحان در زندگی انسان
- سنت هاي الهي
يكى از سنت هاى الهى، حوادث سخت و مشكلاتى هم چون مرض، يا ضرر مالى و جانى براى انسان است كه در زندگى فراوان براى انسان پيش مى آيد و خداوند به اين وسيله، بندگان خويش را آزمايش مى فرمايد ; بايد توجه داشت كه حوادث و مشكلات، سبب تكامل و ترقى انسان هستند ; افراد و امت ها بايد در كوره هاى سخت حوادث قرار گيرند و هم چون فولاد آب ديده شوند و افراد مؤمن و مقاوم از افراد ناشايست شناخته شوند. يكي ديگر از سنت هاي الهي سنت آزمايش است ; آزمايش از سنت هاى عام الهى است و مخصوص امت اسلام نيست، بلكه در همه امت هاى پيشين نيز جارى بوده، ليكن ابزار آزمايش متفاوت است. خداوند گروهى را با سختى ها و مشكلات امتحان فرموده، آن ها را دچار فقر، محروميت، مرض و... مى نمايد تا به اين وسيله، درجه صبر و استقامت آن ها را بيازمايد. در اين ميان، برخى به خوبى امتحان خود را پس مى هند و مصداق اين آيه شريفه مى شوند: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَىْء مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِّنَ الاَْمْوَ لِ وَ الاَْنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّـبِرِينَ ; * الَّذِينَ إِذَآ أَصَـبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ ;(بقره،156) و البته شما را به سختى ها چون ترس و گرسنگى و كمبود اموال و نفوس و آفات زراعت بيازماييم و بشارت ده به صابران ; آنان كه چون به حادثه سخت و ناگوارى دچار شوند صبر مى كنند و گويند ما به فرمان خدا آمده و به سوى او رجوع خواهيم كرد ; آن گروهند كه درود و رحمت خداوند بر آنان خواهد رسيد و آن ها هدايت يافتگان هستند.»
سُنّت سوم، سنت يارى خداست كه در طول تاريخِ زندگى انسان، خداوند همواره مؤمنان و بندگان خاص خود را يارى فرموده است. سنت املاء ، استدراج، امداد و تغيير
املاء به معناى مهلت دادن تا مدت معين است و لذا سنت املاء شاخه اى از سنت «اجل دار بودن» يا «تأخير اجل تا رسيدن وقت آن» مى باشد، و منظور از آن مهلت دادن به امت هايى است كه قدر نعمت هدايت خود را نمى دانند تا بلكه هوشيار شوند و توبه كنند و يا اينكه عذاب مهين را براى خود فراهم كنند. «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لاَِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِين»(آل عمران،178) «وَأُمْلِى لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِين»(اعراف،183ـقلم،45). علامه طباطبائى مى فرمايد كه املاء از سنخ قضاى الهى است و مختص به ذات باريتعالى است و كسى با خدا در آن شريك نيست• و لذا در اغلب موارد قرآنى با صيغه متكلم وحده از آن تعبير آورده شده است.
استدراج:
استدراج از جهت لغوى يعنى بتدريج و پله پله كسى را پائين آوردن يا بالا بردن، و در اصطلاح به معناى اين است كه «رتبه كسى را به تدريج پايين بياورند تا جائى كه شقاوت و بدبختى اش به نهايت برسد و به ورطه هلاكت بيافتد»، اين كار با تجديد نعمتى بعد از نعمت ديگر صورت مى گيرد تا به وسيله التذاذ از نعمات، غفلت تشديد شود و سزاوار عذاب گردد. در سنت استدراج، نكته اصلى تجديد نعمت پس از نعمت ديگر مى باشد، و طبعاً اين امر مستلزم مهلت دادن نيز مى باشد اما اين حيثيت بالاصاله ملحوظ نظر نبوده است. «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُون»(اعراف،182ـقلم،44 ). همچنين آيات (انعام، 44) و (اعراف، 95) از مصاديق سنت استدراج شمرده شده است. علامه طباطبائى مى فرمايد از آنجا كه استدراج، به روش رساندن نعمت بعد از نعمت است، و اين نعمتها به وسائطى از «ملائكه» و «امر» به انسان مى رسد، لذا از سنت استدراج به صيغه متكلم مع الغير تعبير آورده شده است.•
امداد:
معناى تحت اللفظى امداد «كشيدن» است، و از همين معنا، معناى «كمك كردن» اخذ شده است، ارتباط اين دو معنا به طرز زيبايى در تفسير الميزان، ذيل آيه 20 سوره اسراء، بيان شده است. امداد از سنن عام الهى است و شامل مؤمن و كافر، قبل و بعد از هدايت، مى شود. «كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاَءِ وَ هَـؤُلاَءِ مِنْ عَطَـآءِ رَبِّك...»(اسراء،20)، در اين آيه امداد و كمك خداوند شاملِ هر دو گروه انسان هاىِ دنياطلب و آخرت طلب، عنوان شده است.
سنت استدراج و املاء از سنت هاى بعد از هدايت است و گرچه ممكن است در مواردى مصداق سنت استدراج و امداد يكى شود مانند «مَن كَانَ فِى الضَّلَــلَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَـنُ مَدًّا»(مريم،75) ولى به معناى يكسان بودن آنها نيست. خداوند به كافر روزى مى دهد و او حاصل تلاش هاى خود را در دنيا مى بيند و اين ربطى به استدراج ندارد.
به علاوه، خداوند نسبت به مؤمنين، علاوه بر امداد عام كه تجلى صفت رحمانيت اوست، امداد خاصى دارد كه از آن به «توفيق» تعبير مى شود كه مجلاى صفت رحميت اوست.•
سنت تغيير:
سنت تغيير (كه تعبير دقيق تر آن سنت عدم تغيير مى باشد) از آيه «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِم»(رعد،11) اخذ شده است. اين آيه مى گويد تغيير اوضاع و شئون اجتماعى هر قومى تغييرى روبنايى است كه از يك تغيير بنيادى سرچشمه گرفته است و آن تغييرى است كه در درون خود آن قوم بايد بوجود آمده باشد. تا زمانى كه تغييرى در حالت روحى عمومِ افراد ملت ايجاد نشود، اوضاع خارجى و نهادهاى اجتماعى حاكم بر ملت نيز تغيير نمى يابد.
در موضوع سنت تغيير، بحث هاى متعددى مانند كيفيتِ استقلالِ جامعه از وجود افراد تشكيل دهنده آن، نقش اهداف در تغيير محتواى درونى ملتها، اهميت ارزش گرايى در سازندگى جامعه و... قابل طرح است كه هر يك به نوبه خود بحث مفصلى است.
پاورقي ها:
الميزان، ج 8 ، ص 347، ذيل آيه 183 سوره اعراف.
ر.ك: امدادهاى غيبى در زندگى انسان، شهيد مطهرى.
اصل وجود سنت هاي الهي
آيات ذيل بيان گر اصل وجود سنت است و به مصداق وخصوصيات كاري ندارد:
1. فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلا هرگز براى سنت خدا تبديلى نخواهى يافت ، و هرگز براى سنت الهى تغييرى نمىيابى .[2]
2. أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ.آيا آنها رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند ؟ ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميان آنان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا يكديگر را تسخير و با هم تعاون كنند ، و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مىكنند بهتر است . [3]
3. وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأََزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ( همچنين ) بخاطر بياوريد هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت كه اگر شكر گزارى كنيد ( نعمت خود را ) بر شما خواهم افزود و اگر كفران كنيد مجازاتم شديد است ! .[4]
4. فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً .إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً.بيقين با (هر ) سختي آساني است. مسلما با (هر) سختي آساني است.[5]
علامه طباطباي هم به سنت الهي در اين آيه توجه نموده و در ذيل اين آيه شريفه مي فرمايد :
« و معلوم است كه اين عمل خداى تعالى مانند همه اعمالش بر طبق سنتى بوده كه در عالم به جريان انداخته ، و آن اين است كه هميشه بعد از هر دشوارى سهولتى پديد مىآورد ، و به همين جهت مطلب دو آيه قبل را تعليل كرده به اينكه اگر از تو وضع وزر كرديم ، و اگر نامت را بلند ساختيم ، براى اين بود كه سنت ما بر اين جارى شده كه بعد از عسر ، يسر بفرستيم ، و بنا بر اين احتمال لام در كلمه العسر لام جنس خواهد بود ، نه لام استغراق ، مىخواهد بفرمايد جنس عسر اين طور است كه به دنبالش يسر مىآيد ، نه تمامى فرد فرد عسرها».[6]بنا بر اين اصل وجود سنت هاي الهي در قرآن- واينكه تمام انسان يك قانون مشترك دارد -قطعي است . لذا قرآن مجيد بارها دعوت به مطالعه سنتهاي الهي، و سرگذشت ملت ها قبل نموده است.
[2]. فاطر، 43 .
[3]. زخرف 32
[4]. ابراهيم 7.
[5]. الشرح 5،6.
[6]. ترجمة الميزان، مترجم محمد باقر موسوي همداني، ج 20 ص ، 533 ، دفتر انتشارات اسلامي ، چاپ پنجم.
ويژگي سنت هاي الهي
سنت هاي الهي از ويژگي هايش اينست كه علاوه برشيوع و اطراد دگرگوني ندارد ، بلكه هميشگي وهمه جايي است، وهم چنين قابل تبديل وجايگزيني نيست ، كه بدل داشته باشد. آيات ذيل اين صفات را بيان ميكند:
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلاً. اين سنت خداوند در اقوام پيشين است و براى سنت الهى هيچگونه تغييرى نخواهى يافت .[7]
... فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً . هرگز براى سنت خدا تبديلى نخواهى يافت ، و هرگز براى سنت الهى تغييرى نمىيابى ![8]
با دقت به ظاهر آيات و تحقيق كه عده از قرآن پژوهان انجام داده اند اصل سنت هاي كلي الهي امر قطعي است . اينك به نمونه هاي ديگر از سنت هاي الهي در جزء بيست يكم قرآن، اشاره ميكنم.
بررسي سنت هاي الهي در جزء بيست يكم قرآن
سنت استيصال
أَ وَ لَمْ يَهْدِ لهُمْ كَمْ أَهْلَكنَا مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشونَ فى مَسكِنِهِمْ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ أَ فَلا يَسمَعُونَ. آيا براى هدايت آنها همين كافى نيست كه افراد زيادى را كه در قرن پيش از آنان زندگى داشتند هلاك كرديم؟! اينها در مساكن (ويران شده) آنان راه مىروند؛ در اين آياتى است (از قدرت خداوند و مجازات دردناك مجرمان)؛ آيا نمىشنوند؟![9]
سنت انتقام از مجرمين
وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِئَايَتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَض عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ. چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او يادآورى شده و او از آن اعراض كرده است؟! مسلّماً ما از مجرمان انتقام خواهيم گرفت! [10] در اين آيه شريفه خداوند، خبر انتقام ازمجرمين ميدهد.( به صورت قضيه منجزه).
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا مِن قَبْلِك رُسلاً إِلى قَوْمِهِمْ فجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَ كانَ حَقاًّ عَلَيْنَا نَصرُ الْمُؤْمِنِينَ. و پيش از تو پيامبرانى را بسوى قومشان فرستاديم؛ آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم)؛ و يارى مؤمنان، همواره حقّى است بر عهده ما![11]
سنت قطعي اجل مسمي
وَ يَستَعْجِلُونَك بِالْعَذَابِ وَ لَوْ لا أَجَلٌ مُّسمًّى لجََّاءَهُمُ الْعَذَاب وَ لَيَأْتِيَنهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ . آنان با شتاب از تو عذاب را مىطلبند؛ و اگر موعد مقرّرى تعيين نشده بود، عذاب (الهى) به سراغ آنان مىآمد؛ و سرانجام اين عذاب بطور ناگهانى بر آنها نازل مىشود در حالى كه نمىدانند (و غافلند).[12]در اين آيه شريفه سخن از اين است كه سنت خداوند بر اين قرار گرفته است كه براي هر فرد وهم چنين براي هر قوم پايان مشخص است ، كه از آن عقب وجلو نمي افتد.
سنت قطعي مرگ
كلُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ ثمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ. هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند.[13] فرق بين سنت قبلي و آيه ي فعلي در اين است كه:
درآيه قبل سخن از نوع اجل ومرگ بود ، اما در اين آيه به صورت كلي از اصل مرگ، خبر ميدهد.
سنت مجاهدت وهدايت اهل حق(مشروط به تلاش)
وَ الَّذِينَ جَهَدُوا فِينَا لَنهْدِيَنهُمْ سبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين. و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد؛ و خداوند با نيكوكاران است.[14] در اين آيه شريفه صدرش حكايت از يك سنت دارد كه گذشت اما در ذيل آن(إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين) دو احتمال است:
الف: ذيل آيه حكايت از ياري نيكو كاران دارد به صورت قضيه شرطيه وچيزي هم بايد در تقدير بگرييم.( إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين ان كانوا محسنين) يعني سنت خداوند بر اين قرار گرفته است، كه با نيكوكاران باشد، ودر حقيقت ادامه مطلب قبل وتأكيد آن باشد.
ب: احتمال است بگوييم ذيل آيه خودش مستقلا خبر از سنت، امداد ميدهد.
سنت در تنگنا قرار دادن مجرمين ، به اميد بازگشت
ظهَرَ الْفَسادُ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسبَت أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْض الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
قُلْ سِيرُوا فى الأَرْضِ فَانظرُوا كَيْف كانَ عَقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلُ كانَ أَكثرُهُم مُّشرِكِينَ.
فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است؛ خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق)بازگردند!
بگو: «در زمين سير كنيد و بنگريد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند چگونه بود؟ بيشتر آنها مشرك بودند![15]
سنت اظلال ،مختص اهل باطل(مشروط)
أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فى الأَرْضِ فَيَنظرُوا كَيْف كانَ عَقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كانُوا أَشدَّ مِنهُمْ قُوَّةً وَ أَثَارُوا الأَرْض وَ عَمَرُوهَا أَكثرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَاءَتْهُمْ رُسلُهُم بِالْبَيِّنَتِ فَمَا كانَ اللَّهُ لِيَظلِمَهُمْ وَ لَكِن كانُوا أَنفُسهُمْ يَظلِمُونَ
ثُمَّ كانَ عَقِبَةَ الَّذِينَ أَسئُوا السوأَى أَن كذَّبُوا بِئَايَتِ اللَّهِ وَ كانُوا بهَا يَستَهْزِءُونَ.
آيا در زمين گردش نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نيرومندتر از اينان بودند، و زمين را (براى زراعت و آبادى)بيش از اينان دگرگون ساختند و آباد كردند، و پيامبرانشان با دلايل روشن به سراغشان آمدند (امّا آنها انكار كردند و كيفر خود را ديدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نكرد، آنها به خودشان ستم مىكردند![16]
سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند!
سنت امداد مؤمنين (مقيد ومشروط)
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسلْنَا عَلَيهِمْ رِيحاً وَ جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا وَ كانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً.
إِذْ جَاءُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسفَلَ مِنكُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الأَبْصرُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوب الْحَنَاجِرَ وَ تَظنُّونَ بِاللَّهِ الظنُونَا.
هُنَالِك ابْتُلىَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالاً شدِيداً. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد در آن هنگام كه لشكرهايى (عظيم) به سراغ شما آمدند؛ ولى ما باد و طوفان سختى بر آنان فرستاديم و لشكريانى كه آنها را نمىديديد (و به اين وسيله آنها را در هم شكستيم)؛ و خداوند هميشه به آنچه انجام مىدهيد بينا بوده است.
(به خاطر بياوريد) زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين (شهر) بر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را كه چشمها از شدّت وحشت خيره شده و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبرديد.
آنجا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند![17]. براي به دست آوردن سنت امداد اين چند آيه را بايد با هم مد نظر قرار دهيم، تا اين سنت را بدست آوريم .
اما مقيد بودن اين سنت از ظاهر كلمه(هُنَالِك ابْتُلىَ الْمُؤْمِنُونَ) به دست مي آيد : يعني اين امداد مشروط به ايمان واطاعت از رهبري برحق است.
جايگاه مباني تفسيري درفهم ، سنت هاي الهي
نكته پاياني اينكه، مباني تفسيري در فهم و برداشت آيات در بردارنده سنت هاي الهي مؤثر است؛ مثلا اگر مبناي كسي مثل علامه طباطبائي در فهم قرآن تكيه برسياق باش، بايد اكثر آيات مذكوره را با سياق آيات كه در همان جاست تفسير نمود ونبايد آيه را تقطيع يا جداي از سائرآيات معني نمود؛ با اين مبنا بخشي از آيات كه گذشت دلالت بر سنت هاي الهي نخواهد كرد.
اما با تحقيق و برداشت كه اين جانب از تفسير سياقي دارد عبارت از اين است كه ، يكي از شرايط تفسير سياقي اين است كه:
تفسير به سياق نبايد محدود كننده مفاد آيات دال بر سنت هاي الهي باشد و لو اين كه آيه ي دال بر سنت الهي، در سياق سائر آيات قرار داشته باشد.
[7]. اسرا ،77.
[8]. فاطر، 43 .
[9]. سجده،26
[10].همان ،22
[11]. روم ،47.
[12]. عنكبوت،53
[13].عنكبوت،57.
[14]. همان ،69.
[15]. روم،41 و42.
[16].همان،9 و10.
[17]. احزاب، 9 الي11.
سنت های الهی در پاداش و کیفر هر چند که در تبیین قرآنی به گونه ای است که پاداش و کیفر به جهاتی در آخرت و جهان و سرای دیگری تحقق خواهد یافت و این سرا ظرفیت اجرای مکافات و پاداش اعمال آن را ندارد و یا خدا نمی خواهد که امر مکافات و پاداش و کیفرها به این سرا آورده شود، ولی با آن که چنین است و ادله فراوانی را قرآن و یا پیامبر برای این تاخیر مکافات بیان می کند ، با این همه بخشی از پاداش ها و کیفرها ( مکافات ) در همین دنیا انجام خواهد شد.
قرآن تصریح دارد که رحمت و مهربانی خداوند بر خشم و غضب او پیشی گرفته است و این که نمی خواهد و اراده نکرده است تا در این دنیا که دنیا تکلیف است به مجازات بدکاران و پاداش دهی به نیکان بپردازد. در بیانی دیگر می فرماید: اگر بخواهیم مردمان را بر گناهانشان مجازات کنیم جنبده ای بر زمین نمی ماند. از سوی کافران و مشرکان را سرزنش می کند که چرا به عذاب خواهی و تعجیل آن روی آورده اند و از خدا و پیامبرش درخواست عذاب استعجالی در دنیا را دارند.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: مقالات کلاس چهارم، ،

