![]() |

مقدمه:
روزگاري كه امام رضا عليه السلام مي زيست مسائل علمي خاص رونق وباامور سياسي و اجتماعي به هم تنيده بود. و امام در اين زمان ازنظر سياسي كاملا محدود وقيامهاي اجتماعي عليه حاكمان عباسي رو به فزوني گذاشته وبحرانهاي فكري وسياسي برجامعه حاكم بود.
عوامل مختلفي درنشاط علمي عصرامام رضاعليه السلام موثربوده ، بحرانهاي فكري و ورود ملل مختلف به اسلام وجودفرقه هاي مذهبي كه با افكار مختلف سئوالات خود را به ساحت اسلام عرضه مي كردند، از طرفي سرزمين اسلامي وسيع بود مهاجرتها از مليتهاي مختلف در اين جغرافياي بزرگ آزاد بود, كه سبب تبادل افكار به شكل گستردهاي ميشد. اين افكار براي پاسخ يافتن بيشتر به مكتب ائمه(عليهم السلام) رجوع وپاسخ ميگرفت و از سر چشمهي علوم به توليد علوم مختلف منجر ميشد. چنانكه در صدر اسلام پس از پيامبر(ص) امير مؤمنان(عليه السلام) تنها فردي بود که از عهدهي پاسخ واقعي پرسشگران بر آمد.
در دوره عباسيان بيان مسائل كلامي و عقلي و فلسفي پر رونق و گرايش عمومي در جامعه به عقلگرايي بيشتر بود. معتزله در اين بستر اجتماعي شکل گرفت،و مورد حمايت خليفهي عباسي واقع شد، اين گرايشات جامعه را نيز تحت تأثير قرار ميداد تا مردم نيز به اين علم گرايش داشته باشند. امام رضا (عليه السلام) نيز در اين دوره شيعه را از جها ت تعقل تقويت ميكرد از عبدالسلام هروي نقل شده كه به مامون اطلاع دادند, امام رضا (عليه السلام) مجالس كلامي تشكيل داده و بدين وسيله مردم شيفتهي آن بزرگوار, ميشوند مامون به محمد بن عمر طوسي ماموريت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نمايد, پس از اين قضيه امام به مامون نفرين كرد و فرمود:[1] (خدايا) اي پديد آورندهي زمين و آسمان و... كسي كه شيعه مرا از درم راند از او انتقام بگير.
از مسائل مهم انديشهي علمي اسلام كه قرنها بر سر آن, ميان علما اختلاف بوده , عقلگرايي در مسائل ديني است كه سبب پيدايش فرقه هاي متعددي در جهان اسلام شده است . عصر امام رضا عليه السلام نيز منازعات معتزله و اشاعره و فرقههاي ديگر رواج داشت ،بيت الحكمه تاسيس شده ترجمه آثار يونانيان افكار فلسفي و عقلي به جهان اسلام وارد شد و علماي اسلام را به تكاپو وا داشت, تا پاسخ اين شبهات و سئوالات را بيابند، دورهي مامون اوج منازعات كلامي بود. بعد از مامون نيز اين بحثها تا قرن ششم و هفتم در بين علما و دانشمندان وجود داشت. معتزله تاثيرات علمي و فكري در جهان اسلام بوجود آوردند، عقلگرايي معتزلي به نوبة خويش جامعه اسلامي را در مقابل افكار وارداتي مسلح نمود، اگر چه افراط و تفريط نيز در كار آنها سبب می شد و آسيب هايي فكري داشته باشند. در کل رويكرد مناسبي در مقابل سلفيگري خشك و متصلب و قشريگري در اسلام بود ، و بهترين پاسخي بود كه در اين زمان از سوي جمعي از دانشمندان اسلامي براي رويارويي با اين جريان انجام گرفت. در واقع اعتزال در جهان اسلام واکنشي براي رفع نيازهاي زمان بود.
در واقع جهت گيری عملي و علمی ائمه بوده که با انديشههاي سلفي و انحرافي به شدت برخورد و مبارزه مي کرد. امام رضا(عليه السلام) در اين دوره از اسلام اصيل و انديشههاي ناب پيامبر اكرم(ص) دفاع كرد، و با استفاده از ابزارها و مقتضيات زمان اين وظيفه الهي خود را عملي كرد. انديشههاي كلامي (مثل اعتذال) در اين دوره رواج و رونق داشت، اما انحرافات فراوان در آنها وجود داشت كه به نام دين تمام ميشد، لذا امام با اين زمينه ميخواست مبارزه و راه روشني از اسلام ناب براي مردم ارائه كند،كه ازچند روش بهره برد:
1ـ روش علمي:
1ـ1ـ پا سخگوئي به شبهات علمـي وعقيدتي مردم در زمينه هاي مختلف .
2ـ1ـ برگزاري جلسات علمـي و تربيت شاگردان ونخبگان كه حافظ وناشرميراث علمي وعملي معصومان بودند.
3ـ1ـ شركت در مناظرات علمي و كلامي كه با حضور، رهبران مذاهب و اديان فراهم مي شد.[2]
2ـ روش عملي:
1ـ2ـ دفاع ازامامت دربرابر واقفيان(كساني كه امامت امام رضا را قبول نكرده وباور به زنده بودن امام كاظم (ع) داشتند) .
2ـ2ـ مواضع كلامي دربرابر مامون.
3ـ2ـ ارتباط با مردم وحضوردرجمع آنها. اما آنچه منظور نظر اين نوشته است نقش امام رضا(ع) در ترويج عقائد کلامي است که به نکاتي در اين خصوص اشاره مي شود:
1ـ روايات كلامي امام ـ عليه السلام ـ در باب توحيد:
1ـ1ـ آفرينش:
برخي از ماديون براي آفرينش آفريننده قائل نيستند. و اساس افكار آنها بر روي همين فكر و انديشه شكل ميگيرد لذا دربارهي تمام مسائل بر محور مادي بحث و نظر ميدهند چنانکه مكاتب سرمايهداري و امپرياليستي امروز نيز چنين تحليلي از هستي دارند.
در عصري كه آن حضرت زندگي ميكرد عدهاي بر اين نظريه معتقد بودند, لذا مباحثي پيشامد مينمود و آن حضرت نظر خود را درباره مبادي جهان و علل حدوث و آفرينش بيان ميفرمودند، اين گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند ـ روزي ـ جماعتي از زنادقه به حضور حضرت رسيدند و درباره خداوند سئوال كردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و دربارهي مسائل فلسفي نظير، اين و كيف و ادراك و حس، در مورد خداوند بحث و دربارهي نظم حاكم بر آفرينش و وجود انسان و كهكشان سخن گفتند.[3]
فردي درباره حدوث عالم در آفرينش سئوال كرد آن حضرت پاسخ داد، تو پيش از اين نبودي و خود ميداني كه خودت را هستي ندادي و وجود خود را مديون كسي هستي كه او نيز محتاج به يك آفريننده است.[4]
مسائلي از اين قبيل درباره آفرينش و خلقت و حدوث و قدم عالم سئوال ميكردند و آن حضرت پاسخ ميداد: اينها از مسائل عقلي و فلسفي بودند كه بر اثرترجمه ي دانشهاي يوناني در جامعه, بروزكرده بود و براي مردم تازگي داشت، اگر چه اين مباحث در كلام معصومين پيشين[5] وجود داشت ولي چندان مطرح نبود امام همه را احيا كرد.
2ـ1ـ رؤيت خدا:
درباره رؤيت خداوند نيز كه از مباحث جدی و پر سر و صدای فِرَق مختلف بود, رواياتي از حضرت نقل شد : ابو مره روزي به حضور حضرت رسيد و سئوال كرد: ما رؤيت خداوند و كلام او را تقسيم كرديم بين انبياء : موسي و محمد.
حضرت فرمود:اين ايده، هرگز درست نيست او را چشمها نبيند و علوم نتواند احاطه كند.
با استناد به آيه 109 سورهي طه، فرمود: اگر چشم او را ببيند ماهيت بايد داشته باشد، يعني علوم او را احاطه خواهد كرد چشم بايد او را هرگز نبيند بلكه با قلبش آياتي از خداوند را مشاهده نمايد.
در اين بحث آن حضرت به ماهيت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به كيف و اَين اشاره فرموده است امام با استدلال برهاني بر اينکه اگر خداوند به چشم ديده شود لازم مي آيد که محدود به زمان و مکان باشد و خدائي که محدود و داراي جسم باشد , بايد عوارضي که بر جسم عارض مي شود مثل پيري و مرگ به او نيز وارد شود در اين صورت با انسان فرقي نخواهد داشت , بنابراين ذات خدا از اين نسبت ها پاک است , چون چيز قابل مشاهده داراي ماهيت مي شود که بايد عوارض ماهيت بر او عارض گردد, لازمة ديگر جسمانيت و رؤيت شرک است که بايد خداوند شريکي داشته باشد در حاليکه قرآن کريم و معارف ديني خداوند را, بري از شرک و جسمانيت و رؤيت دانسته اند , بنابراين افکار قائلين به رؤيت خداوند باطل و خرافه و نقيض قرآن و سيره وگفتار نبوي است.
امام رضا(عليه السلام) با اين موضع گيري در ابطال اين نظريات به استدلال و برهان فلسفي و کلامي پرداخت چون شبهات وارده از اين مجري بود که امام, به تناسب مجراهاي شبهه آنها را پاسخ مي گفت .
3ـ1ـ نادرستی تصور جسم و مکان براي خداوند:
برخي از فرقههاي كلامي اهل سنت، مثل اهل حديث ميگفتند خداوند در عرش نشسته و مقداري نيز جاي (به اندازه چهار انگشت) براي پيامبردركنارخدا باقي ميماند تا در آن بنشيند.[6] اين نظريه را ابو مسلم از اهل حديث ارائه ميكرد كه نمونهاي از عقايد سخيف بود. درباره عرش خداوند نيز نظريه خاصي داشتند. وقتي اين مسائل در محضر حضرت رضا(عليه السلام) مطرح شد, به شدت برخورد كرد و فرمود:«من شبه الله بخلقه فهو مشرك و من و صفه بالمكان فهو كافر و من نسب اليه ما نهي عنه فهو كاذب»[7]
ترجمه: هر کس خدا را به مردم شبيه کند مشرک است و هر کس برای او مکان قرار دهد کافر و هر کس به او نسبتهاي ناروا بدهد دروغگو است.
در پايان كلام نيز با تلاوت آيه 105 سوره نحل به قرآن كريم استناد فرمود.
يكي از شيوههاي پاسخگويي به شبهات كه امام رضا (عليه السلام) به كار ميگرفت استناد به قرآن و كلمات و سيره پيامبر اكرم (صل الله عليه وآله )و خطبههاي امير المؤمنين (عليه السلام) بود كه براي سئول كننده قانع كننده و قابل قبول بود. و امام بدين جهت به سيرهي پيامبر(صل الله عليه وآله )استناد ميکرد, تا بفهماند هر کس به اين عقايد معتقد باشد از امت اسلام خارج شده چون قرآن و پيامبر اين افکار را مردود ميداند. اهل حديث براي خداوند اعضا تصور ميكردند, امام (عليه السلام) با رد اين تصورات تفسير درستي از مسئله رؤيت ارائه كرد که اگر مخالفت امام نبود اسلام نيز مثل دين مسيح منحرف ميشد و پيامبر مثل مسيح پسر خدا ناميده ميشد. ( ريشه هاي بت پرستي دراسلام توسط ائمه خشكانده شده است )
4ـ1ـ قضا و قدر و جبر و اختيار:
از جمله مسائل مهم و ريشهدار دورهي امام رضا (عليه السلام) بود, كه از صدر اسلام وجود داشت؛ امويان جبر را توسعه ميدادند و طرفدار جبر بودند، لذا اهل حديث نيز كه ريشه آنها در زمان امويان شكل گرفتته بود غا لبا طرفدار اين انديشه بودند. معتزله در مقابل آنها قائل به تفويض و اختيار كامل بودند، امام عليه السلام در اين خصوص, استناد به حديثي ازامام سجاد وموضع امام صادق (عليهم السلام) در مقابل آنان كردوديدگاه اهل بيت را مطرح و مفهوم آنرا براي آنان بيان كرد:
. محمد بن ابي نصر بزنطي پرسيد، برخي از شيعه قائل به جبر و برخي به تفويض (اختيار) شدهاند ، حضرت در پاسخ به او فرمود بنويس: «به نام خداوند بخشندهي مهربان. فرمود: علي بن الحسين. اي فرزند آدم به مشيت من و به قدرت من فرائض را انجام ميدهي و با نعمتي كه به تو دادهام (قدرت) به گناه من اقدام ميكني تو را بينا و شنوا قرار دادهام, گناهان از تو و به اختيار توست, نيرويي كه به تو دادم حسنات را بوسيله آن انجام ميدهي و نسبت دادن کارهاي نيک به من شايسته است چون من قدرت را در تو براي اعمال خير دادهام تا بوسيلة نيروی الهی به تعالی برسی و به غايت آفرينش راه يابی نه اينکه با معاصی از هدف و غايت آفرينش باز مانی...»[8]
امام (عليه السلام)در مقابل جبريه موضع سر سخت ميگرفت و ميفرمود: «كساني كه جبري هستند به آنها زكات و صدقات ندهيد و شهادتش را نپذيريد.»[9]
و در كلامي ديگر ميفرمايد: هر كس قائل به جبر و تشبيه باشد (مشبهه) كافر و مشرك است ما در دنيا و آخرت از او بيزاريم.[10] به خاطر اينكه اينها فاسد العقيده ميشوند, لذا شهادتشان مشروع نيست از اينرو امام شهادت آنها را باطل ميداند. فلسفه موضع گيري ائمه دربرابر افكاري نظير جبر اين است كه انسان را ازحالت انفعال وسازش باظلم وزندگي ذلت بار خارج كرده وبفهمانند كه انسان برسرنوشت خودمختار, ودردگرگون ساختن جامعه وپيشرفت آن, نقش مستقيم دارد كه مضمون آيه كريمه :« ان الله لايغير ما بقوم حتي يغير مابانفسهم....رعد/11»مي باشد ائمه با درنظر گرفتن پيامدهاي سياسي واجتماعي جبر و...براي انسانيت باآن مخالفت مي كردند.
در زمينهي جبر و تفويص دهها روايت مهم كه دربردارندة مواضع امام درمقابل اين انديشه است به ما رسيده است.[11] اگر روشنگريهاي امام نبود, نه تنها اسلام از بين ميرفت, بلکه با تفاسير غلط قرآن نيز, در معرض تحريف قرار مي گرفت .
بدين سان ميبينيم, تمام اصول مسلم اسلام از توحيد و قرآن و نبوت و معاد توسط ائمه حراست شده، هيچ يک از مدعيان خلافت پيامبر(صل الله عليه وآله) اين وظيفه را اتجام نداده و نميتوانستند انجام بدهند ، چون توانايي نداشتند، لذا خلفای واقعي پيامبر ائمه اند, که اگردر رأس حکومت و سياست بودند، مسلماً جهان اسلام گرفتار اين همه معضل و بحران نبود. علوم ائمه نيز با محدوديت کامل ترويج مييافت، چون از طرف حکومت آنها محصور بودند و هيچ کس با آزادي نميتوانست به حضور آنها برسد و سئوالات ديني خود را پاسخ بگيرد، همه ائمه تحت نظارت شديد و مراقبت خلفاي اموي و عباسي بودند. علت غيبت امام زمان(عج) همين جوّ اختناق بود. لذا از ولادتش جز معدودي آگاه نشدند.
2ـ ايمان و كفر و مراتب ايمان:
يكي از مباحثي كه در عقايد فرقههاي مطرح شده و آنها بدون توجه به فضيلت ايمان با علوم ناقص خود دربارهي آن نظر دادهاند, مسئله ايمان است. برخي گفتهاند بين ايمان و کفر جايگاهي است که نه کفر است نه ايمان. برخي گفتهاند ايمان داراي مراتب و برخي آن را غير قابل ترقي و نقصان دانستهاند. از اينرو ائمه عليهم السلام هر يك به مناسبت ضرورت و اقتضاي حال, در اين باره روايات فراواني ذكر كردهاند كه در منابع شيعه, اين بحث بعنوان يك باب مجزّا و يك بخش مهم ذكر شده است, مرحوم مجلسي بخشهايي از بحار الانوار خود را به اين موضوع اختصاص داده است, تاريخچهي ورود اين مباحث بصورت مجادله از مرجئه شروع شده،[12] آنها بدون تامل در آيات قرآن گرفتار تناقض در اين مسئله شده و به تاخر عمل از ايمان و مباحثي از اين قبيل شدند، لذا اين مسئله يك بحث دامنهداري در بين انديشهي اسلامي شد و هر يك از فرقهها, در اين زمينه به ارائه نظريات خود پرداختند.
رواياتي نيز از امام رضا (عليه السلام) دربارهي اين بحث وارد شده كه شيعه و مسلمانان را به رأي صواب در اين مسئله هدايت فرمودند، آن حضرت، ايمان را مقدم و افضل از اسلام و داراي درجاتي دانسته كه براي كسب هر يك از درجات عمل لازم است ذكر خصايص مومن و كسي كه به درجهي ايمان رسيده از جمله مواردي است, كه براي تبيين ايمان و درجات آن بكار برده شده، در تعريف ايمان با استناد به روايات رسول الله (صلي الله عليه و آله) و سلم چنين فرمودند: ايمان شناخت قلبي و اقرار زباني و عمل به اركان است[13]
3- نبوت:
يكي از موضوعات و مباحث مهم علم كلام پس از مباحث توحيد نبوت است، كه علماي اسلام در آن آراي مختلف داشتهاند، مباحث كلامي امام(عليه السلام) در اين باب دو دسته است: 1ـ نبوت عامه 2ـ نبوت خاصه. در بحث عامه, از مسائلي نظير وجود نبي، تعريف نبي، عصمت نبي، نبوت عامه و نبوت خاصه معجزات پيامبران و نسخ اديان و مسائل ديگر بحث ميشود.[14]
از مهمترين مسائل كلامي كه مورد اختلاف بين فرقههاي اسلامي است «عصمت» انبياء است، معتزله دربارهي عصمت انبياء معتقدند كه انبياي در دورهي قبل از بعثت, گناه كبيره انجام ميدهند و برخي از معتزله عقيده دارند كه گناه صغير را پس از بعثت نيز مجازند مرتكب شوند.
از جمله بزرگان معتزله ابو علي جبائي و قاضي عبدالجبار هستند كه طرفدار اين نظريهها هستند.[15]
اشاعره كه قوشجي از بزرگان آنهاست عقيده دارند انبيا از ارتكاب معاصي كبيره و صغيره منع شدهاند پس از بعثت, ولي گناهان صغيرهي غير عمدي از آنها پس از بعثت از آنها سر ميزند.[16] برخي از فرقههاي اهل سنت معتقدند که پيامبر, پس از بعثت نيز مرتکب گناه ميشود. اين نظريهها را با قصد تبرئه برخي از صحابه و بني اميه ارائه دادهاند تا افرادي چون معاويه و... را که مورد نفرين پيامبر بودند تبرئه کنند.
شيعه در اين باره عقيده دارد كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)قبل و بعد از بعثت از كبيره و صغيره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به عدم عصمت كه معتزله و اشاعره به آن راه رفتهاند، تالي فاسد فراوان دارد. پيامدهاي اين نظريات، تمام دست آوردهاي انبياء را ميتواند زير سئوال ببرد. لذا شيعه اين عقيده را با توجه به براهين منطقي و عقلي و با استفاده از پشتوانههاي نقلي با استدلال قبول و طرفدار آن است چون ائمه (عليهم السلام) اين روش را در پيش شيعه قرار دادهاند. آنها از مفاسدي که بر اين انديشهها مترتب بود آگاه بودند و ميدانستند تمام اصول اسلام را با اين افکار ميتوان به زير سئوال برد، چنان که ميبينيم مستشرقين با اين افکار چه اهانتهايي به قرآن و پيامبر ميکنند و عدهاي مريض و مغرض براي اسلام از اين انکار سود ميبرند.
از امام رضا (عليه السلام) روايات زيادي در باب نبوت عامه وارد شده, بخشي از آنها دربارهي اثبات نبوت و ذكر انبياي بزرگ الهي است كه به بيان ويژگيها و خصوصيات آنها پرداخته و درباره نسخ كتابهاي آسماني آنها با وجود اسلام و رسالت انبياي اولوالعزم نيز رواياتي وارد شده كه از جمله، پيامبران بزرگي چون آدم تا نوح، ابراهيم، اسماعيل، يوسف، موسي يوشع، دانيال، خضر، سليمان، عيسي و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)مورد توجه است. امام رضا(عليه السلام) به پيامبر اسلام و ويژگيهاي آن حضرت بيشتر ميپردازد و با طرح مسائلي استمرار نبوّت را در خاندان پيامبر تبيين ميکند.
1ـ3ـ پاسخ به شبهات در زمينة عصمت انبياء:
درباره عصمت انبياء شبهات زيادی در محضر امام بصورت پرسش مطرح و امام به آنها پاسخ داده اند:
روزي مامون از امام پرسيد: شما كه انبياء را معصوم ميدانيد، معناي اين آيه چيست؟ فعصي آدم ربه فغوي...
حضرت فرمود: اين داستان قبل از پيامبري آدم بوده است و اين گناه كبيره نيست. مامون سئوال خود را درباره عصمت ابراهيم، موسي و ديگر انبياء ادامه داد[17] و از امام رضا (عليه السلام) پاسخهاي بسيار قانع كنندهاي شنيد با توجه به اينكه مامون گرايش به اعتزال داشت، اين سئوال و جواب تمام عقايد معتزله را درباره عدم عصمت انبياء ابطال نمود و مأمون فهميد آن چه را که بهترين راه براي خود در پيش گرفته (اعتزال) باطل و گمراه بود.
پاسخهايي كه حضرت رضا عليه السلام به مامون داد، مستند به آيات قرآن بود و سئوالات مامون نيز از تفاسير آياتي بود كه ظاهر آنها شبهه عدم عصمت پيامبران را نشان ميدهد لذا حضرتش آنها را به زيباترين بيان و شيواترين استنادات قرآني پاسخ فرمودند، و مامون به شگفتي فراوان از پيش حضرت خارج شد. در حاليكه روايتي از پيامبر دربارهي فضيلت خاندان امامت و رسالت زمزمه ميكرد.[18]درزمينه حضرت داود نيز شبهات مختلف که درکتابهای ديگرواسرائيليات بود امام پاسخ ودامن پيامبران را از نسبتهای ناروا مبرا واز ساحت آنها دفاع کرد.
2ـ3ـ برتري خاندان پيامبر: (صلی الله عليه و آله)
رواياتي كه از امام رضا (عليه السلام) دربارهي پيامبر اكرم وارد شده ناظر به برتري آن حضرت و خاندان آن حضرت از تمام موجودات و انبياء است، و اينها به خاطر شبهاتي بود كه امويان و عباسيان دربارهي اهل بيت مطرح ميكردند و خاندان پيامبر و ائمه را با افراد عادي مقايسه مينمودند، آن حضرت روايتي نقل ميكند، از امير مومنان عليه السلام، كه از پيامبر سئوال كردم، يا رسول الله تو برتري يا جبرئيل فرمود: يا علي خداوند پيامبران را برتر از ملائكه و مرا برتر از انبياي قرار داده و برتري بعد از من تو راست و جانشينان تو (از ائمه معصوم) ملائكه خدمتگزار ما و دوستان ما هستند، حاملان عرش كه تسبيح خدا ميگويند از جانب كساني كه ولايت ما را قبول كردهاند استغفار ميكنند.
اي علي اگر ما نبوديم آدم و حواء بهشت و دوزخ آسمانها و زمين آفريده نميشد. ما بدين جهت از ملائكه برتريم كه از نظر معرفت خداوند و تسبيح و تهليل او از آنها سبقت جسته ايم چون اولين چيزي كه خداوند آفريد ارواح ما بود كه به وحدانيت خدا و ستايش او سخن گشوديم... .[19]
4ـ امامت و امام رضا(عليه السلام)(پاسخ به شبهات امامت)
اولين اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، امامت و خلافت بود و بر سر همين مسئله مردم دو دسته شدند فرقه اي پيروي علي (عليه السلام) كردند و شيعه علي ناميده شدند، و فرقهاي راه ديگر گرفتند و تابع خلفاء و ديگران شدند. پس از گذشت زمان از دوران خلفا بر اين مسئله, اختلاف شد كه جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله )، را خليفه بايد دانست يا امام؟
مساله دوم نيز پيش آمد, كه مرجع مسائل علمي پس از پيامبر(صلي الله عليه و آله)، چه كساني هستند؟ آيا خلفا, علماي زمانشان بودند، و ميتوانستند مثل پيامبر(صلي الله عليه و آله)، تمام سئوالات ديني را پاسخ بدهند, و هم شان و دارای مقام معنوی مثل پيامبر (صلي الله عليه و آله)، باشند؟ يا مردم به كسي ديگر مراجعه ميكردند؟ و يا اگر خلفا پاسخ ميدادند, چگونه پاسخ ميدادند منبع پاسخگويي آنها چه بود؟ تاريخ نشان ميدهد, سئوالات علمي را پس از پيامبر غير از علي (عليه السلام) کسي قادر به پاسخگويي نبود !
لذا يكي از مباحث اختلاف برانگيز علمي و غير علمي (سياسي) اين بحث بوده كه خونهاي بسياري بر سر اين مسئله ريخته شده است. در حالي که پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله)، اين بحرانها را پيش بيني و براي آن راهحل نشان داده بود، اهلبيت خود را بهترين راه نجات از تفرقه معرفي کرده بودكه ناديده گرفتند. امام رضا(عليه السلام) نيز مثل جدّش امير مؤمنان علی (عليه السلام) برای دفاع از امامت و جايگاه اهل بيت در عصر خود به اقتضای مباحث کلامی در زمينه های مختلفی مباحثی طرح و به شبهات مطرح وغير مطرح عصر خود وهمه ی اعصار پاسخ داده اندکه به نمونه هائی اشاره می شود:
1ـ4ـ ضرورت وجود امام در زمين:
وجود امام در زمين ضروري است. در اين زمينه از امام سئوالات مكرري شد و از سوي واقفه كه فرقهاي از شيعه بود شبهات فراواني درباره امامت آن حضرت و استمرار امامت و غيبت امام و مسائل ديگر امامت مطرح گرديد،آن حضرت همه را مجاب و پاسخ دادند. بحث امامت و حجت و ضرورت آن در روي زمين كه در قرآن از آن تعبير به خلافت الهي شده, مباحث كلامي امامت بود كه از سوي شيعه و غير شيعه از امام پرسيده شد و آن حضرت در پاسخ آنها با تأكيد ميفرمود، زمين بدون امام نبوده و نخواهد بود. در غير اين صورت اهل خود را فرو ميبلعد، بدون حجت الهي ادامه حيات براي هستي مقدور نيست چون خداوند نظم هستي را چنين قرار داده تعداد پانزده روايت از امام رضا (عليه السلام) درباره ضرورت و وجود امام و حجت در زمين رسيده است.[20]
رواياتي كه از امام رضا (عليه السلام) درباره امامت وارد شده ناظر به مسائل مختلفي از قبيل: فرق بين پيامبر و امام، و جايگاه ائمه و هر كس امام زمان خود را نشناسد در مرگ جاهلي از دنيا خواهد رفت. امامت خليفه پيامبر است و دايع رسالت و علوم او در پيش امام است. در اين باره كسي از امام رضا(عليه السلام) سئوال كرد آيا شمشير رسول خدا در پيش تو است آن حضرت به صراحت جواب نوشت؛ در پيش من است.[21] اطاعت از ائمه مثل اطاعت از پيامبر، واجب است و دفاع آن حضرت از امامت خويش در مقابل واقفه, افرادي چون بطائني و... [22]
2ـ4ـ عصمت امام:
يكي از مسائل در باب امامت، كه در روايات امام رضا(عليه السلام) مطرح شده عصمت امام است. چون امام جانشين پيامبر در ميان امت است و عصمت نبي ضروري است. جانشين نبي نيز بايد مثل خودش, با آن ويژگي باشد لذا عصمت امام نيز از جمله مسائلي بود كه بين فرقههاي اسلام مورد بحث و اختلاف بود، علماي بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نميدانند، چون اماماني كه آنها به آن قائلند, معصوم نيستند. فرقهاي از اهل سنت امامت را در قريش و فرقهاي به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند[23] تا خلافت ابوبكر و ديگران را توجيه كنند . معتزله نيز به اين نظريه معتقد بودند, آنها آراء خود را بر اساس توجيه ماوقع در حالي که انديشة سياسی اسلام, بر اساس آن چه که در قرآن و پيامبر(ص) ترسيم کردهاند بايد تبيين شود. نه بر اساس آن چه که ديگران انجام دادهاند و واقع شده.
شيعه عقيده خود را در امامت از ائمه با استناد به نص پيامبر و قرآن كريم ميگيرد؛ ائمه نيز اين انديشه را در طول تاريخ صيانت نمودهاند. در عصر امام رضا(عليه السلام) از جمله مباحث مطروحه همين بحث بوده است كه امام با توجه به اين جوّ با شيوه و روش ثابت خود شبهات وارده بر دين و امامت را پاسخ ميفرمودند, از اين روي آن حضرت در رواياتي طولاني اوصافي براي امام ذكر ميكند كه در هيچ مخلوقي يافت نميشود. کليني از عبدالعزيز روايت كرده: روز جمعه در مسجد جامع مرو بوديم درباره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شد. كه حضرت با تبسم وارد شدو شروع كرد به تشريح امامت و مطرح كردن بحث غدير و اوصاف امامت با اين جملات«....الامام يحل حلال الله و يحرم حرام الله و يقيم حدود الله... البدر المنير... المطهرمن الذنوب و المبراء عن العيوب... و احد دهره... ولا يوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظير مخصوص بالفضل كله من غير طلب منه له و لا اكتساب...»[24]اينجا امام به بيان اختيارات وويژگيهاي امامت مي پردازد:1ـ حلال خدارا حلال وحرام خدارا حرام (قدرت تشريع وقانون گذاري ) 2ـ اقامه حدود الهي ميكند (برقراري حكومت وايجاد تشكيلات لازم براي اين امرچون اقامه حدود ) 3ـ امام بسان ماه تابان است4ـ پاك از گناهان(عصمت)5ـ نظيري ندارد (هر زمان يك امام وجوددارد)6ـ فضايلش اكتسابي ازديگران(غيرامام) نيست.
3 ـ 4 ـ نصب امام توسط پيامبر به دستور خدا:
در ميان فرقههاي اهلسنت اين نظريه رواج داشت که خليفه توسط اجماع امت يا شوري و... از ميان قريش يا... انتخاب ميشود و فرقههايي از شيعه نيز قائل به امامت مفضول با وجود فاضل بودند. شيعه از ديرباز با استناد به قرآن کريم و آيه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک... و اليوم کملتُ لکم دينکم و رضيت لکم الاسلام دينا...» معتقد است که پيامبر در واقعهي غدير اين دستور خدا را به اجرا گذاشت.
از جمله مسائلي كه امام دربارهي آن مباحثي مطرح ميفرمايد، تأكيد بر واقعه غدير و امامت و فضايل اميرمؤمنان است، كه درباره علوم آن حضرت كه در اين دوره نياز به مطرح كردن و تأكيد بود از آن جهت كه فرصت مناسبي براي امام رضا(عليه السلام) در ميان مردم فضاي مناسبي به وجود آمد تا اين مسائل مطرح شود. لذا حضرت در اين زمينه مباحثي فراوان مطرح ميكرد و به اثبات حقانيت خلافت علي (عليه السلام) در مقابل نظريه تقدم مفضول بر فاضل ميپرداخت. چنان كه نقل شده مأمون نيز اين بحث را با علماي اهل سنت مطرح و آنها را در اين زمينه با اقامه ادلة برهانی ساکت و نظر آنها را باطل و برتري و امامت اميرمؤمنان علی(عليه السلام) را بر آنان ثابت كرد.[25]
امام رضا (عليه السلام) در مقابل ناصبين, واقفيه, زيديه و فرقههاي منحرف از شيعه و فرقههاي كلامي اهل سنت مثل اهل حديث و معتزله اكثر رواياتي را كه از پيامبر(صلي الله عليه و آله) دربارة دوستي و ولايت و امامت و برتري و وجوب اطاعت امير مؤمنان بود، مطرح و تشريح ميفرمود و بيشتر اين مباحث در فرصت استثنايي حضور امام در مرو به وجود آمد، كه حضرت توانست اصل امامت را مطرح و امامت خود و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بيان کند، چنان كه در حديث, سلسلة الذهب, پس از بيان توحيد مساله امامت خويش را مطرح و خود را از شرايط ورود به حصن الهي دانست كه مردم گمان ميكردند پس از توحيد نبوت و بعد از آن خلافت راه درستي است كه انتخاب كردهاند. امام اين گمان را باطل نمود و امامت را شرط اصلي تحقق توحيد و ماندگاري راه رسالت بيان كرد.
از امام رضا(عليه السلام) در زمينه اثبات اساس امامت كه از علي آغاز ميشود 73 روايت نقل شده[26] علاوه بر آن كه در مناظرات و پاسخ به سئوالها اين مساله را مطرح و در هر فرصت اين اصل را بيان ميفرمود. امام عليه السلام در احاديث خود به ترتيب از امامت عامه و اصل امامت مشروع و به امامت خاص و ويژگيهاي امير مؤمنان و ساير ائمه از خود ميپرداخت و آشكارا خود را امام معرفي ميكرد در حالي كه زمينه در دورههاي قبل به اين صراحت روشن نشده بود و لقب رضا به آن حضرت, به اين مناسبت از طرف پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) داده شده است چون مقبول همه است؛ حتي مخالف بزرگي چون مأمون به امامتش اعتراف كرد.[27]( امامتش بر همه امت حتی غير مسلمانان هم ثابت شد )
4 ـ 4 ـ ساير مباحث امامت (تعداد ائمه و ساير ويژگيها):
طرح مباحث كلي امامت و بيان عدد ائمه كه 12 نفر هستند با تصريح به اسم و القاب با نام مادرشان توسط امام رضا(عليه السلام) در راستاي اثبات امامت و ردّ بر گروههاي انحرافي و فرقه هاي باطل که خلفا و مصاديق ديگري براي ائمه تصور ميکردند بود. امام در برخي از بيانات نقش امام در جامعه را تبيين کرده و از اين طريق محوريت امامت را ثابت ميکند.[28] درباره اين موضوع شيخ صدوق علاوه بر اينكه در كتاب مهم اكمال الدين احاديثي ذكر كرد در كتاب شريف عيون اخبار الرضا تعداد زيادی روايت درباره امامان دوازدهگانه و ويژگيهاي آنها آورده است.[29]
روشي که امام رضا(عليه السلام) براي حفظ انديشهي شيعه به کار گرفت و با انديشههاي كلامي انحرافي مبارزه نمود، هم سركوب بود و هم مطرح كردن انديشه امامت و هم خاموش نمودن آتش فتنههايي كه براي امامت و انديشهي تشيع مهيا كرده بودند. چنين روشي در طول تاريخ نظير ندارد که جامع و مانع باشد. مأمون خود معتزلي مذهب و مدافع اعتزال بود[30] امام او را هم از نظر علمي مردود كرد و هم از نظر عملي زمينهاي را براي قبول كردن ولايتعهدي ايجاد كرد كه مأمون محكوم به غصب خلافت شد و امامت و خلافت به عنوان حقي غصب شده توسط گذشتگان (امويان و عباسيان) مطرح گرديد. امام در اين باره چنين فرمود: خداوند مأمون را در رفتن اين راه پايدار كند و او را در راه است موفق بدارد حق ما را شناخت و چيزي كه ديگران انكار ميكردند به من, برگرداند و واگذار كرد و اين خلافت بزرگ را به من واگذاشت اگر زنده بمانم،[31] در اينجا امام علاوه بر مطرح كردن حقانيت خويش در امرحكومت كه مأمون آن را برگردانده بود, به حيله مأمون نيز اشاره ميفرمايد (اقدام به کشتن امام) گرفتن اعتراف از دستگاه خلافت بر اينكه امامت حق مسلم اوست و خلافت و امامت متعلق به كسي است كه او مصون از هر نوع لغزش است: هدفي بود كه امام در اين ماجراي ولايتعهدي تعقيب ميكرده و موفق شد، از اين رو براي اشاعره و معتزله و تمام فرقههاي شيعه نيز روشن شد كه خليفه امام نيست و خلافت (مأمون و ديگران) حقي است كه غصب شده توسط آنها (عباسيان) كه امام به آن رسيد و مأمون به عنوان غاصب معرفي شد. بدين نحو امام با مديريت بينظير در اين بحران به سرکوب عقيدههاي باطل دربارهي امامت موفق شد.
اين يك موضع صريح و آشكار از طرف امام در ردّ تمام افكار باطل دربارهي امامت بود. امامت اساسيترين مساله از مسائل كلامي است. و بسياري از علماي اهلسنت بر اين باور بودهاند كه خلافت با امامت يكي است و خلفاي عباسي و اموي در حقيقت امام هستند و منشاء اين مساله را حل و عقد و شوري و قهر و غلبه و قدرت و استيلاي نظامي و ... تلقي كرده،[32] و اطاعت آنها را واجب دانستهاند. مأمون با طرح مسالهي ولايتعهدي در فکر از بين بردن امامت بود ولي موضع گيري امام, نتيجه معکوس به بار آورد و براي اهل تاريخ روشن شد که مسير خلافت و مدعيان خلافت راه باطل رفته و حق اهلبيت پيامبر را ضايع نمودهاند.
5ـ مناظرات كلامي امام با رهبران مذاهب ديگر:
امام رضا(ع) علاوه بر رفع نيازمنديهاي فكري و علمي شيعه و پيروان خود و زدودن شبهات از چهرهي اسلام اصيل و دفاع از اركان اصلي دين و اصول آن مثل توحيد، نبوت، قرآن و امامت و... با رهبران اديان ديگر نيز از فرصتهاي پيش آمده در مناظرات كلامي و علمي براي هدايت آنها نيز شرکت ميفرمود، چون امام حجت تمام اهل زمين است. اگرچه مأمون در برگزاري اين جلسات اهداف ديگري را دنبال ميكرد كه هرگز به آنها دست نيافت ولي حضرت در پي اهداف الهي خويش و انجام وظايفت امامت بود. از اين رو با آنها به مهرباني و نرمي و با استناد از كتابهاي آسماني و زبان خودشان به استدلال ميفرمود؛ و از براهين عقلي مورد پذيرش عقول استفاده ميجست واز کتابهای آسمانی اهل کتاب پاسخ آنهارا می داد وبرآنان چيره می شد.اگرچه هدف امام شکست دادن وچيرگی بر دانشمندان نبود بلکه چون خورشيد روشنايي ميدادوروشنايی وفروغ ذاتی و براي همه انسانها برابراست اگر چه ميزان دريافت انسانها ودرمعرض شعاع نور بودن مهم است ، اماشکست خوردهي واقعی اين مناظرات ومصافهای علمی کسي بود که به دنبال چيره شدن برامام بود.وآن غير از مامون وجريان مقابل امامت نبود.
اين جلسات علمي با راهنمايي و برنامهريزي فضل بن سهل وزير ايراني مأمون انجام ميگرفت كه با حضور رهبران اديان: 1. يهود، 2. مسيح، 3.صابئين،4 . زردشت (مجوس)5. طبيب رومي،6. متكلمين اسلامي مثل سليمان مروزي متكلم بزرگ خراسان است، 7, و ملتهاي ديگر...[33] برگزار ميشد و نتايج علمي و تمدني بسيار پربار براي جهان اسلام داشت.
موضوعات بحث حضرت بر محور مباحثي مثل: 1. نبوت[34]، 2. توحيد[35]، 3. كتابهاي آسماني مثل انجيل[36]، 4. نبوت پيامبر خاتم(ص)[37]، 5. معجزات پيامبران[38]، 6. حقانيت دين زردتشت[39]، 7. آفرينش و خلقت كه عمران صابي از حضرت سئوال كرد[40]، 8. مساله بداء و اراده و مشيت[41] و... بود.
در اين مناظرات، حضرت پيروز و پيروان اديان و مذاهب متحير از علوم جوشان حضرت در برابر امام خاشع شده و گاهي به اسلام مشرف ميشدند و جزء يكي از بهترين مدافعان اسلام وپيرو مکتب اهل بيت ميشدند؛ مثل عمران صابي.[42] در اين دوره امام رضا(عليه السلام) به نحوي سرآمد دانشمندان جهان شد؛ که لقب عالم آل محمد(صلي الله عليه و آله) گرفت و اين لقب را مردم واهل زمان وتمام دانشمدان معاصر به خاطر شايستگي وبرجستگی بی نظير علمی واخلاقی به امام دادند.بدين گونه امامت تنها نور فروزان خدا درزمين جهت نجات بشريت ازگمراهی وذلت شناخته شد.
اگر نبود نور پر فروغ امامت در مقابل انديشه های انحرافی ،اسلام با گرفتار شدن در دام انديشه های سلفی ،وضعی بد تر از مسيحت که به تثليث و...معتقند جز نامی قشری وخشک واحکامی متصلب وتشريفاتی وظاهری، چيزی نداشت.وهرگز دينی نبود که در مقابل استعمارگرا ن وآمپرياليسم و...به مبارزه ومقابله بر خيزد.وملتهارا برای مبارزه وستيز با ظلم ،بسيج کند.
[1] . شيخ صدوق عيون اخبار الرضا (ترجمه) علي اكبر غفاري و حميد رضا مستفيد، چاپ اول، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1380، ج 2 ص 398 ـ 401.
1. توحيد صدوق , تعليق سيد هاشم حسينی تهرانی , چاپ قم, جامعة مدرسين و از مقالات مجموعهي آثار دومين كنگرهي جهاني حضرت رضا، چاپ اول، مشهد انتشارات (آستان قدس) 1365 ج 1 ص 383 ـ و صفحات 417 و 488 و 416 ـ 365.
[3] . شيخ صدوق، امالي «پيشين» ج 1 ص 240 كليني كافي چاپ بيروت، دارالاضواء 1405 ج 1 ص 78.
[4] . كليني همان ج 1 ص 78 و شيخ صدوق، التوحيد، با تعليق سيد هاشم حسيني و مقدمه غفاري، چاپ قم، جامعه مدرسين، 1357 ش ص 250 ـ 251.
[5] . مثل نهج البلاغه و خطبه های امير مومنان علی (عليه السلام)
[6] . همان ص20
[7] . شيخ صدوق توحيد، تعليق سيد هاشم حسيني طهراني، چاپ قم، جامعه مدرسين، بيتا، ص 69.
[8] . كليني كافي، بيروت دارالاضواء 1405 ج 1 ص 160.
[9] . صدوق توحيد پيشين ص 362.
[10] . همان ص 364.
[11] . عطاردي پيشين ج 1 ص 35 ـ 37.
[12] . ابن سعد طبقات، ج6، ص307.
[13] . كليني پيشين، ج 2 ص 200 و خصال شيخ صدوق ص 178 ـ 179 و برقي، محاسن، چاپ دوم قم درالكتب الاسلاميه ص 131.
[14] . ميثم بحراني، قواعد المرام في علم الكلام، چاپ دوم، قم، مرعشي نجفي 1406 ص 121 ـ 171.
[15] . جعفر سبحاني، محاضرات في الالهيات چاپ دوم، قم، مدرسين 1415 ص 409.
[16] . عطاردي پيشين ج 1 ص 48 و 76.
[17] . همان ج 1 ص 410 ـ 417.
[18] . همان ص 417.
[19] . شيخ صدوق، علل الشرايع تحقيق محمد جواد ذهني چاپ اول، قم، مومنين، 1380 ج 1 ص 41 و شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا چاپ اول، ترجمه غفاري و مستفيد، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1380 ج 1 ص 540.
[20] . شيخ صدوق، كمال الدين، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسين، 1416ق، ج1، ص202 و ص204؛ كليني، كافي، ج1، ص177ـ179. ان الحجة لا تقوم لله علي خلقه الامام حتي يعرف.
[21] . صفار قمي، بصائر الدرجات، ص178ـ185؛ عطاردي، پيشين، ج1، ص88ـ256.
[22] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، پيشين، ج1، ص225.
[23] . محمد جواد شكور، تاريخ شيعه و فرقههاي اسلام چاپ سوم، تهران، اشراقي، 1362 ص 46.
[24] . كليني، كافي، پيشين، ج1، ص198؛ عيون، پيشين، ج1، ص450.
[25] . شيخ صدوق، عيون، ج1، ص74ـ130.
[26] . عطاردي، پيشين، ج1، ص112ـ138.
[27] . شيخ صدوق، عيون، ج1، ص24ـ26.
[28] . همان، ج1، ص77.
[29] . همان، ص75ـ132.
[30] . جرجي زيدان، پيشين، ج3، ص312.
[31] . شيخ صدوق، پيشين، ج2، ص142.
[32] . مجموعه آثار كنگرهي امام رضا(ع) مشهد، آستان قدس، 1366، ج2، ص10ـ12.
[33] . شيخ صدوق، توحيد، پيشين، ص417.
[34] . همان، ص420 ثبوت عيسي، ص439،نبوت موسي.
[35] . همان، ص422 ـ (الوهيت عيسي نزد مسيحيان)
[36] . همان، ص425.
[37] . همان، ص424.
[38] . همان، ص429.
[39] . همان، ص430.
[40] . همان، ص430ـ432.
[41] . همان، از ص441 تا 451.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: مقالات کلاس سوم، مقالات کلاس چهارم، ،

